رمان خارجی

بادبادک‌باز

(The kite runner)

خالد حسینی در اولین رمان خود به نام بادبادک‌باز به دستاوردی نائل آمده که فقط تعداد اندکی از نویسندگان معاصر به آن دست یافته‌اند. نویسنده ضمن روایتی آموزنده و روشنگر از نابسامانی‌های سیاسی و فرهنگی افغانستان شخصیت‌هایی پویا می‌آفریند که تلاش‌های تاثربرانگیز و پیروزی‌های پرشورشان حتی تا مدت‌ها پس از پایان کتاب در ذهن خواننده باقی می‌ماند و شاید تنها ایراد این رمان شگفت‌انگیز این است که‌خیلی زود تمام می‌شود.

نیلوفر
9789644482977
۱۳۸۹
۳۶۸ صفحه
۲۹۷۱ مشاهده
۴۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
خالد حسینی
صفحه نویسنده خالد حسینی
۲۳ رمان خالد حسینی از پدر و مادری هراتی ، در شهر کابل زاده شد. مادرش معلم فارسی و تاریخ در یک لیسه (دبیرستان) بزرگ دخترانه در کابل بود. در سال ۱۹۷۶، پدر خالد حسینی به عنوان دیپلمات وزارت خارجه افغانستان، به پاریس اعزام شد و او نیز به همراه خانواده، به پایتخت فرانسه رفت. در سال ۱۹۸۰ و به دنبال کودتای کمونیستی در افغانستان، پدر خالد حسینی از سفارت افغانستان برکنار شد. در نتیجه خانواده حسینی از ایالات متحده تقاضای پناهندگی سیاسی ...
دیگر رمان‌های خالد حسینی
و آوا در کوه‌ها پیچید
و آوا در کوه‌ها پیچید پس از شش سال، خالد حسینی، نویسنده افغانی الاصل ساکن ایالات متحده، جدیدترین رمانش را منتشر کرد. «و آوا در کوه ها پیچید» نام جدیدترین رمان خالد حسینی است که وقایعش در طول دهه 1950 در افغانستان رخ می دهد و قصه دو برادر است که پس از ترک افغانستان، دو زندگی متفاوت را از سر می گذرانند: وقایع این ...
1000 خورشید تابان
1000 خورشید تابان در رمان هزار خورشید تابان کمابیش همان مقطع زمانی بادبادک‌باز مطرح شده‌است،با این تفاوت که در اینجا داستان دو زن در میان است و از ستم مضاعفی می گوید که در افغانستان جنگ‌زده بر زنان روا داشته‌اند.به نظر خالد حسینی در این رمان گام چشمگیری به پیش برداشته و هیچ چیز را سیاه سیاه یا سفید سفید ندیده است.
1000 خورشید تابان (پالتویی)
1000 خورشید تابان (پالتویی) در رمان هزار خورشید تابان کمابیش همان مقطع زمانی بادبادک‌باز مطرح شده‌ است،با این تفاوت که در اینجا داستان دو زن در میان است و از ستم مضاعفی می‌گوید که در افغانستان جنگ‌زده بر زنان روا داشته‌اند.به نظر خالد حسینی در این رمان گام چشمگیری به پیش برداشته و هیچ چیز را سیاه سیاه یا سفید سفید ندیده است.
پژواک کوهستان
پژواک کوهستان پروانه قبل از این‌که لحاف را کنار بزند و آن را ببیند بوی آن به دماغ‌اش می‌خورد. تمام کپل معصومه تا پایین ران‌ها، ملحفه‌ها، تشک و همین‌طور لحاف کثیف بود. معصومه از بالای شانه‌اش با کم‌رویی و از روی شمر نگاهی ملتمسانه برای طلب بخشش می‌کند، شرم بعد از این همه مدت، این همه سال. معصومه زیر لب می‌گوید:«معذرت می‌خوام.»
مشاهده تمام رمان های خالد حسینی
مجموعه‌ها